- ننگ عار
بی آبرویی، بی شرقی
معنی ننگ عار - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آستان و درگاهی که بار یافتن در آن دشوار باشد، برای مثال دل شه در آن مجلس تنگ بار / به ابرو فراخی درآمد به کار (نظامی۶ - ۱۰۷۹) ، ویژگی کسی که هیچ کس را نزد خود بار ندهد و راه یافتن به او ممکن نباشد، از نام های باری تعالی
ویژگی کسی که تمام موهای سرش سفید باشد، سرسفید، سفیدمو، برای مثال چند بگشت این زمانه بر سر من / گرد جهان کرد خنگ سار مرا (ناصرخسرو - ۱۲۵)
کسی که اتومبیل، صنایع چوبی و امثال آن را رنگ می کند
کنایه از حیله گر، مکار، نیرنگ ساز، فریب دهنده،برای مثال نگه کرد گرسیوز رنگ کار / ز گفت سیاوخش با شهریار (فردوسی۲ - ۶۷۱)
کنایه از حیله گر، مکار، نیرنگ ساز، فریب دهنده،
(نَ گُ)
لغت نامه دهخدا
حمیت. (یادداشت مؤلف). غیرت. آبرو.
- بی ننگ وعار، بی حمیت و بی غیرت. که تحمل پستی و خواری و سرشکستگی کند. که از ارتکاب قبایح پروائی ندارد
- بی ننگ وعار، بی حمیت و بی غیرت. که تحمل پستی و خواری و سرشکستگی کند. که از ارتکاب قبایح پروائی ندارد
(رَ)
لغت نامه دهخدا
آنکه دیوارها و در و پنجره ها را رنگ کند. نقاش، مزور. نیرنگ ساز. محیل و چاره ساز:
نگه کردگرسیوز رنگ کار
ز گفت سیاوخش با شهریار.
فردوسی
نگه کردگرسیوز رنگ کار
ز گفت سیاوخش با شهریار.
فردوسی
(سَ)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان جرگلان بخش مانۀ شهرستان بجنورد. دارای 138 تن سکنه. آب آن از قنات. محصول آنجا غلات. شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
بدنام، رسوا، روسیاه، شرم آور، مفتضح
متضاد: افتخارآفرین
متضاد: افتخارآفرین
کسی، که با ابزارهای گوناگون مانند پتک یا ابزارهای منفجرکننده، سنگ
